English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6682 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
inverse photo electric effect U اثر برق- نور
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
photo electric U وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
photo electric emission U صدور نور- برقی
photo electric cathode U کاتد نور- برقی
photo electric current U جریان نور- برقی
photo conductive effect U اثر نور- رسانایی
photo emission effect U صدور نور- برقی
piezo electric effect U اثر پیزو- الکتریسیته
photo U photograph=have
photo- U مربوط به نور
photo offset U چاپ افستی که فیلم عکاسی رابرای چاپ بکار برد
photo plotter U رسام نوری
photo print U چاپ عکسی
photo nadir U مرکز خط المرکزین عکس نقطه لولای عکس هوایی
photo print U چاپ عکس
photo finish U استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
photo electron U الکترون نوری
photo session U مدتزمانیکهخبرنگارانفرصتدارندازفردیعکسبیندازند
You have come out well in this photo(picture). U ازمد افتادن
This photo does not do you justice. U خودتان از عکستان بهتر هستید
photo ionization U یونش تابشی
photo ionization U یونش فوتونی
photo cell U پیل نور- برقی
photo cell U سلول فتوالکتریک
photo distance U مسافت اندازه گیری شده ازعکس هوایی مسافت روی عکس
photo electron U فوتو الکترون
photo excitation U برانگیختگی نوری
photo geology U تفسیر عکسهای هوایی
photo imagery U تهیه عکس
photo interpretation U نقشه کردن عکس هوایی
photo interpretation U تفسیر عکس هوایی نقشه عکسی
photo interpretation U تفسیر عکس
photo luminescence U لومینسانس نوری
photo imagery U عکس برداری کردن از زمین
inverse U معکوس
inverse U تابع وارون [ریاضی]
inverse U تابع معکوس [ریاضی]
inverse U برعکس مقابل
inverse U قلب
inverse U وارون
inverse U وارونه
inverse U عکس
inverse U برگشته
inverse U واژگونه معکوس
inverse U تغییر وضعیت منط قی یک سیگنال یا وسیله به وضعیت مخالف آن
inverse U نامعتبر
photo index map U نقشه راهنمای عکسهای هوائی
negative photo plane U افق شیشه عکاسی
photo pattern generation U تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
photo optic memory U حافظه نوری
negative photo plane U سطح افق شیشه عکس
inverse matrix U ماتریس عکس
inverse function U تابع وارون
inverse current U جریان ولتاژ معکوس
additive inverse U وارون افزایشی
quasi inverse U شبه وارون
inverse function U تابع معکوس
inverse function U تابع وارون [ریاضی]
inverse segregation U تجزیه وارونه
inverse video U تصویر وارون
inverse element U عنصر وارون
inverse voltage U ولتاژ معکوس
inverse ratio U نسبت معکوس
inverse function U تابع معکوس [ریاضی]
inverse chill U سرد کردن داخلی
inverse relationship U ارتباط معکوس
inverse feedback U واخوراند معکوس
inverse electrode current U جریان الکتردی معکوس
initial inverse voltage U ولتاژ معکوس نخستین
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
peak inverse anode voltage U اوج ولتاژ اندی معکوس
high inverse voltage rectifier U یکسوکننده با برگشت قوی
electric U الکتریکی
electric U کهربایی
electric U برقی
non electric U غیر گهربایی
non electric U غیر برقی
all electric U تماما" الکتریکی
all electric U تماما"برقی
electric U حرکت شدید بار الکتریکی در یک هادی
electric U تعداد اتم هایی که شارژ شده اند.
electric U آنچه با الکتریسیته کار میکند
electric U برق دهنده
electric plant U نیروگاه
electric plant U کارخانه برق
electric eal U ماهی برقدار
electric industry U صنعت برق
electric installation U سیم کشی برق
electric wiring U سیم کشی برق
electric insulator U مقره
electric lamp U لامپ
electric light U روشنایی برقی
electric cushion U بالش برقی
electric lighting U روشنایی
electric machine U ماشین الکتریکی
electric primer U چاشنی الکتریکی
electric railway U راه اهن برقی
electric resistance U مقاومت الکتریکی
electric energy U انرژی الکتریکی
electric eel U یکنوع ماهی بزرگ شبیه مارماهی
electric drive U محرکه الکتریکی
electric spectrum U طیف برقی
electric lamp U چراغ برق
electric power U توان برقی
electric machine U دستگاه برقی
electric iron U اطو برقی
electric meter U برق سنج
electric meter U کنتور
electric organ U اندام برقزن
electric discharge U تخلیه الکتریکی
electric potential U پتانسیل الکتریکی
electric doublet U دو قطبی الکتریسیته
electric dipole U دو قطبی الکتریسیته
gasoline electric U بنزین الکتریکی
electric traction U قوه الکتریکی
electric traction U کشش الکتریکی
electric torch U چراغ قوهای
electric thermometer U دماسنج برقی
electric tension U ولتاژ
electric tension U فشار الکتریکی
electric steel U فولاد ابکاری
electric squib U نوعی چاشنی با فتیله الکتریکی
electric horsepower U اسب بخار الکتریکی
electric heater U گرم کن الکتریکی
electric train U قطار برقی
electric train U ترن برقی
electric wind U باد الکتریکی
electric welding U جوشکاری الکتریکی
electric welding U جوشکاری با برق
electric welding U جوش برق
electric welding U جوش برقی
electric welding U جوشکاری برقی
electric wave U موج الکتریکی
electric unit U واحدهای الکتریکی
electric typewriter U ماشین تحریر برقی
electric heater U بخاری برقی
electric field U میدان الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
electric engineering U الکتروتکنیک
electric engineering U مهندسی برق
electric engineer U کارشناس برق
electric filter U صافی الکتریکی
electric fluid U سیال برقی
electric generator U ژنراتور
electric generator U مولد الکتریسیته
electric furnace U بوته برقی
electric furnace U کوره برقی
electric force U نیروی الکتریکی
electric foil U شمشیر فویل با نوک برقدار
electric foil U فلوره الکتریک
electric flux U شار الکتریکی
electric flux U شاره برقی
electric engineer U مهندس برق
electric current U جریان الکتریسیته
hydro electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
electric shock U شوک الکتریکی
electric shocks U ضربه برقی
electric shocks U شوک الکتریکی
electric variometer U وریالکتریکی
electric toothbrush U مسواکالکتریکی
electric razor U ریشتراشبرقی
electric kiln U کورهالکتریکی
electric guitar U گنتارالکتریکی
electric drill U دریلالکتریکی
electric cooker U گازالکتریکی
electric drill U مته برقی [ابزار]
electric drill U دریل [ابزار]
electric , drill U مته برقی
electric shock U ضربه برقی
electric blanket U تشکبرقی
electric-blue U آبیروشن
hydro-electric U وابسته به پیدایش الکتریسیته بوسیله مالش اب یا بخار
electric drills U دریل ها [ابزار]
electric drills U مته های برقی [ابزار]
electric drills U دستگاه های مته [ابزار]
electric chair U صندلی اعدام الکتریکی
electric chair U اعدام بوسیله برق
electric drill U دستگاه مته [ابزار]
electric sockets U پریز های روی دیوار
electric sockets U پریز های دیواری
electric sockets U پریز ها
electric amalgam U ملغمه برقی
electric apparatus U دستگاه الکتریکی
electric current U جریان برقی
electric company U شرکت برق
electric communication U مخابرات
electric clock U ساعت الکتریکی
electric cleaner U جارو برقی
electric circuit U مدار الکتریکی
electric circuit U مدار
electric charge U بار برقی
electric charge U بار الکتریکی
electric candle U شمع برقی
electric component U قطعه الکتریکی
electric conduction U هدایت الکتریسیته
electric conductor U هادی الکتریسیته
electric current U شدت جریان
electric coupling U پیوست الکتریکی
electric coupling U تزویج الکتریکی
electric control U کنترل الکتریکی
Recent search history Forum search
1internalising somatic systems
1The ripple suicide effect of trauma is powerfol in small, close knit Aborginal communities, possibly accounting for suicide culters.
2من عکس شما را در بین سری عکس های انجمن که ایمیل شده بود ندیدم، عکس شما را دریافت نکردم.
2من عکس شما را در بین سری عکس های انجمن که ایمیل شده بود ندیدم، عکس شما را دریافت نکردم.
2پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
0implication
1Temporal filtering یعنی چه
0general issue
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com